91-04-30=پشت پرده «تمرکز قوای آمریکا و غرب در خلیج فارس» از دید بنی صدر by Esteghlal Azadi published on 2012-07-20T21:25:03Z Banisadr 2012-07-20= عصرجدید: با توجه به ادامه تحریمها که گرانی کمرشکنی را بوجود آورده است و از سوی دیگر تمرکز قوای غرب، بخصوص آمریکا در منطقه مسائلی را بوجود آورده است، ارزیابی شما از این تمرکز قوا در رابطه با ایران و سوریه چیست؟ بنی صدر: تحریم نفت و بانک مرکزی از سوی امریکا و اروپا وارد مرحله عمل شده است و تمرکز قوای زمینی، دریایی و هوایی آمریکا در خلیج فارس بیش از اندازه شده است که کارشناسان آنرا با تمرکز قوای امریکا در سال 2003 قبل از حمله به عراق مقایسه کرده اند و در همین روزها جنگ داخلی در سوریه شدت گرفته است. بقول استراتفورد که ربطش با محافل اطلاعاتی امریکا، توسط اسناد ویکیلیکس فاش شد، امریکا و متحدانش در خاورمیانه استراتژی ای تهیه و باجرا گذاشته اند و از پول، اسلحه و کمکهای استراتژیک و فرستادن نفرات به سوریه هم هیچ دریغی نمی کنند، در واقع می خواهند ماجرای لیبی را در آنجا تکرار کنند، با توجه به اینکه مردم سوریه از استبداد رژیم بعث به تنگ آمده اند. ربط اینها بهم چیست؟ از تحریمها شروع کنیم؛ شما گفتید که تحریمها سبب گرانی کمرشکن شده است، این واقعیت ندارد. علت تورم، تحریمها نیست، بلکه سیاست غلط اقتصادی رژیم، که مبنا و هدفش به حداکثر رساندن میزان رانتی است که این مافیاها می توانند بخورند و ببرند، سبب تورم مزمنی است که از زمان شاه شروع شده، در دوران اول انقلاب کوشش شد که قطع شود و مهار و درمان بگردد ولی دوباره با کودتای خرداد 60، همان ترکیب بودجه و ترکیب اعتبارات بانکی و در نتیجه همان اقتصاد مصرف محور برگشت که تورم جزو لاینفکش است. این تحریمها هم دو نوع تاثیر می تواند داشته باشد. هرگاه رژیم، مثل رژیم مصدق، سیاست اقتصادی تولیدمحوری را باجرا می گذاشت، این تحریم ها می توانست حتی باعث کاهش قیمتها هم بشود، به این ترتیب که دولت از حجم بودجه خود بکاهد، هزینه هایی که ربطی به اقتصاد و فعالیت اقتصادی ندارند را حذف کند، سیاست وارداتی و اعتباراتی خود را تغییر دهد و ملت ایران را به گدایان یارانه خور بدل نکند و نتیجه اینکه جامعه روی خط تولید برود و اقتصاد تولید محوری را بسازد، اما این تحریمها کمترین اثری در بودجه دولت نداشت، بودجه همان است، دروازه ها همچنان به روی واردات و قاچاق و ..... باز است، سیاست اعتباری هم طوری تنظیم شده که امکان رانت خواری را به حداکثر برساند! ممکن شدن فسادهای بزرگ و دزدی های میلیاردی بخاطر مصرف محور بودن اقتصاد است، اگر اقتصاد تولید محور بود، حساب و کتاب پیدا می کرد، معلوم می شد این اعتبار برای کدام فعالیت تولیدی است و با ارزیابی مستمر، می شد این سرمایه گذاری را تا به نتیجه رسیدن زیرنظر گرفت، اما در اقتصاد مصرف محور اینها در کار نیست، شما می توانید به یک عنوانی اعتبار بگیرید و خرج چیز دیگری بکنید، دوره شاه هم مرسوم بود، حالا خیلی گسترده تر شده است. رژیم، راه تولیدمحور کردن اقتصاد و انطباق ترکیب بودجه و اعتبارات بانکی با چنین اقتصادی را نرفت، حتی به کارهای اقتصادی حکومت نظم و انتظامی نداده است، هر کس هر کاری بخواهد، می کند و تحریمها وسیله بیشتر کردن خورد و برد شده است. ربط این تحریمها با تمرکز قوای امریکا در خلیج فارس چیست؟ ظاهر قضیه، آنطور که استراتفورد توضیح می دهد، امریکا نیروهای دریایی و هوایی و زمینی را در خلیج فارس متمرکز کرده است و در قطر می خواهد یک سامانه دفاع موشکی ایجاد کند، ظاهرا، آنطور که استراتفورد می گوید و مقامهای آمریکایی هم می گویند، این کار با دو هدف انجام می گیرد که یکی تشدید اثر تحریمها و مجبور کردن رژیم به نشستن پای مذاکره برای چشم پوشیدن از تولید بمب اتم است(همانطور که میدانید، اینتلیجنت سرویس به تازگی گفته است که ایران تا ۲۰۱۴ بمب اتمی خود را میسازد)، هدف دوم هم محدود کردن دامنه نفوذ ایران در منطقه است، استاتفورد توضیح می دهد که قلمرو نفوذ ایران، فعلا از کوه های هندوکوش در شرق تا مدیترانه(افغانستان، عراق، سوریه و لبنان) است و حالا که ایران از آن نفوذ خاطر آسوده، میخواهد در خلیج فارس قلمرو نفوذ خود را بگستراند و نمونههای آن هم، حمایتی است که از جنبش مردم بحرین، جنبش شیعیان در عربستان و جنبش در یمن میکند. میگویند اگر امریکایی ها و متحدانش در منطقه، رژیم بشار اسد را سرنگون بکنند و یک رژیم سنی موافق غرب بر سرکار بیاورند، در واقع قلمرو نفوذ ایران در غرب خودش از سر میشکند، یعنی اگر مثل یک منحنی حساب کنید، راس یعنی بخش بالای آن میشکند و بعد میشود در عراق هم نفودش را عقب نشاند و سپس در داخل مرزهای ایران میشود با این رژیم گلاویز شد، این دو دلیلی است که ظاهرا عرضه می کنند. ربطش هم معلوم شد که چیست، قوا را آنجا متمرکز کرده و ظاهر آن اینستکه جلوی بسته شدن تنگه هرمز را بگیرد و ایران را برای آن هدفی که گفتم، به جنگ تهدید کند ولی واقع امر، این تمرکز قوا با مهار ایران ربط مستقیم دارد، این آن چیزی است که استراتفورد می گوید! اما یک نویسنده آمریکایی دیگر میگوید که این دلایل پوشش است، دلیل واقعی تسلط کامل بر خاورمیانه و ذخایر نفت و گاز این منطقه است. آن نویسنده می گوید، شما بحران سرمایه داری جهانی را تصور کنید، اینرا هم در ذهن خود بیاورید که بار گذشته هم که سرمایه داری دچار چنین بحرانی شد، جنگ جهانی دوم پیش آمد. وقتی که اینها به لیبی حمله کردند، فرض این بود که با ویرانگری هایی که میکنند، فضایی ایجاد میکنند و برای فعالیتهای شرکتهای غربی توسعه بازار میدهند، اما کار آنجا را که ساختند، دیدند، کفایت نکرد و بحران خیلی شدیدتر و وسعیتر از این است و حالا میگویند که منابع خاورمیانه را کنترل کنیم، خصوصا که ایران هم دومین منبع گاز دنیا را دارد، از لحاظ نفت هم که صادر کننده دوم اوپک بود؛ اگر بر ایران چنگ بیاندازیم و تمام منطقه از لحاظ نفت و گاز در مهار غرب، خصوصا آمریکا قرار بگیرد، آمریکا و غرب در رقابت عمومی با چین و روسیه دست بالا را پیدا میکنند، سرمایه داری هم یک امکان بیشتری پیدا میکند برای اینکه بحران را مهار کند، یا بهتر بگویم اثرات این بحران را به مردم فقیر دنیا تحمیل کند. از دید من هم هدف اینست، برای اینکه واقعیت کشور خود را میشناسم و میدانم که قضیه اتم بهانه و دستآویز است. هموطنان عزیز من، به این نکته خوب توجه کنند؛ نه تنها انسان محتاج اندیشه راهنماست و بدون اندیشه راهنما به عنوان انسان وجود ندارد، این دولتها هم محتاج ایدئولوژی هستند، منتها محتاج ایدئولوژی قدرت، بیان قدرت به عنوان مرام یا اندیشه راهنما. ولی این دولتها به همان میزان که استبداد ادامه پیدا می کند، قسمت عقلانی مرامشان را به تدریج حذف میکنند و با خرافات جانشین میکنند، مثل کاری که رژیم در ایران با اسلام کرده است، همین بلا بر سر ایدئولوژی بعث آمده است، پس این دولتها نیازمند یک ایدئولوژی(بیان قدرت) جدیدی هستند، که بتوانند بعنوان دولت ادامه حیات بدهند. در شمال آفریقا شما میبینید که این امر واقع شده است. رژیم مبارک از مرام خالی بوده است حالا مرام اسلام اخوان المسلمینی پیدا کرده است، از اینجا میبینیم که اسلام ستیزی در غرب بیهدف نبوده است، هدف اسلام ستیزی در واقع اینستکه اسلام به مثابه بیان استقلال و آزادی در کشورهای مسلمان محل پیدا نکند، یعنی ملتهای مسلمان به فکر استقلال و آزادی خودشان، رشد بر میزان عدالت اجتماعی و آزاد شدن از مهار ماوراء ملی ها نیفتند و بگذارند اینها ثروتهایشان را ببرنند. در همان حال اسلام دیگری، اسلام قابل قبول میشود، به قول این غربیها اسلام میانه رو! اکنون مدام تبلیغ میکنند که النحضه تونس میانه رو است و اخوان المسلمین مصر مثل اردوغان و حزبش هستند، اخوان المسلمین سوریه هم که در سوریه میخواهند جانشین بشار اسد بشوند، میانه رو هستند! پس یک مسأله مهم اینستکه حالا دیگر لیبرالیسم غربی را نمیشود خیلی خرج کرد، حسنی مبارک و .... لیبرایسم غرب را خرج کردند، باید چیزی باشد که در جامعه زمینه داشته باشد، مرام را نمیشود از بیرون آورد و به جامعهای گفت که از این ببعد، مرام شما این میشود، هر جامعهای اگر بخواهد یک فکر جدیدی را بپذیرد آن فکر باید در آن جامعه زمینه داشته باشد. این بحثی بسیار مهمی است که در جای خود باید انجام بگیرد، ولی الان، قصدم فقط تذکری به شما مردم ایران بود که بدانید، این تحول در عین حال تحول در طرز فکر و باور دینی مردم منطقه هم هست، به ترتیبی که خود این به اصطلاح اسلام میانه رو توجیه کننده دولتهایی بشود که وابستگی به غرب را امری لازم می دانند. همانطور که آقای کرزای خیلی صریح می گوید: این همه نگویید آمریکا در افغانستان مداخله می کند، زور دارد و مداخله می کند، ما هم اگر زور پیدا کنیم، در آمریکا و انتخابات آن مداخله می کنیم و رئیس جمهورش را معلوم می کنیم، با زبانی صریح و روشن وابستگی خود را توجیه می کند! در واقع در سطح منطقه تحولی می بینیم که بانی آن ملاتاریاست که انقلاب ایران که اندیشه راهنمای آن اسلام به مثابه بیان استقلال و آزادی، رشد بر میزان عدالت اجتماعی بود را به بیان قدرت با تمایل به توتالیتاریسم و توجیه گر رابطه قدرت با بیرون ایران تبدیل کرد. اینکه استراتفورد می گوید نفوذ ایران از افغانستان تا مدیترانه است، دروغی بی مزه است، در کجای دنیا دیده شده که کشوری بر کشورهای شرق و غرب خود نفوذ داشته باشد و به آنها باج بدهد؟ آمریکا نفوذ دارد باج می گیرد، نفت، گاز و پول نفت را می برد. ما به افغانستان، پول و نفت می دهیم به میزانی که اقتضا کند، به سوریه، عراق، به کشورهای حاشیه خلیج فارس که با آنها معامله داریم، چقدر می دهیم؟ روسیه و چین هم که جای خود را دارد، آیا اسم این نفوذ پیدا کردن است؟ پس این دروغ است که آمریکا برای جلوگیری از بسط نفوذ ایران دارد این کارها را می کند چون در واقع نفوذی وجود ندارد، موی دماغ شدن وجود دارد و آمریکا می خواهد کنترل کامل بر منطقه داشته باشد. با این تفاسیر یک سئوال اساسی به میان می آید و آن اینکه مردم ایران در همه این تحولات و رویدادها چه نقشی دارند؟ چه حسابی برای مردم ایران باز کرده اند؟ می گویند این تحریم ها سبب می شود که رژیم نتواند یارانه بدهد و چون نمی تواند و گرانی نیز هست، قشرهای فقیر زودتر به جنبش در می آیند و ما زودتر از این رژیم خلاص خواهیم شد! این به معنای ناتوانی مردم است، وقتی به آنها پول(در همین حد یارانه بخور و نمیری که رژیم به آنها می دهد) بدهی، آرام سر جایشان می نشینند و اگر رژیم یارانه نداد به ساز غرب می رقصند، این همان حسابی است که برای شما باز کرده اند. آمریکا نیز درست همین توجیه را دارد و می گوید می دانیم که تحریم ها، به مردم فشار وارد می کند. حال چرا اینطور است؟ چون شما مردم ایران باید بتوانید توانایی خود را به کار ببرید، یک ملتی یا هست و باید بگوید که هستم و اختیارم در دست خودم است و یا اینکه برای خود هیچ نقشی قائل نیست و نقش آلت را بازی می کند، در این صورت هر قدرتی سعی خواهد که که از این آلت به نفع خود استفاده کند، از این نقش باز بایستید! می دانم که شما مردم ایران نمی خواهید، این نقش را بازی کنید ولی وقتی که عمل نمی کنید دیگران به خودشان اجازه می دهند که بگویند وقتی ملتی فعال نیست و بر روی حقوق ملی خود نمی ایستد، پس می توان او را به آلت تبدیل کرد، وقتی رژیم ایران موفق می شود که با یارانه ملت را ساکت کند، چرا امریکا نمی توان این کار را با او انجام دهد؟ کمی به وضعیت خود بیاندیشید، لازم هم نیست که شما هر روز به خیابانها بریزید، می توانید از فراوان راهها و بسیار روش ها که در طول تاریخ خود آزموده اید، استفاده کنید و این رژیم را وادارید که به حقوق شما تمکین کند و شما را به تغییر این رژِیم از یک رژیم استبدادی به رژیمی حقوق مدار توانا کند. دیدید که تحریم انتخابات اثر داشت، اگر تحریم های دیگری را هم انجام بدهید، قلمرو حاکمیت رژیم را بتدریج محدود کنید(همان کاری که با رژیم شاه کردید) از این رژیم خلاص خواهید شد و این بساط نیز نخواهد بود که در آن سوی مرزهای شما، قوا متمرکز کنند و در دورتادور ایران پایگاه نظامی ایجاد کنند و هر کاری که در منطقه انجام می دهند، شما را وسیله آن کنند و نتیجه اینکه ما منطقه ای پر از جنگ و خشونت داشته باشیم، ثروت ها بر باد برود و آنچه برای ما باقی بماند فقر باشد. کمی به این واقعیت ها بیاندیشید. شاد و پیروز باشد. گفتگو با رادیو عصرجدید در 30 تیر 1391 Genre Banisadr 2012-07-20= بنی صدر 1391