91-08-05= آقای بنی صدر، آیا ایستادگی احمدی نژاد در مقابل خامنه ای جنگ زرگری است؟ by Esteghlal Azadi published on 2012-10-26T20:21:41Z Banisadr 2012-10-26= سلام آقای بنی صدر رادیو عصر جدید: انتقادات صریح و پیوسته آقای احمدی نژاد از دستگاه قضایی و مجلس که در واقع انتقاد از آقای خامنه ای است، بسیاری را به شگفتی و بسیاری از مخالفانشان را به تحسین واداشته است و حتی اصلاح طبان را گرفتار انزوای روزافزون و ریزش در بدنه شان کرده است، بعلاوه سخن از این است که اگر آقای خاتمی ذره ای از شجاعت احمدی نژاد را داشت ایران گرفتار احمدی نژاد نمی شد. سوال این است که مگر نه اینکه آقای احمدی نژاد در هر دو دوره انتخابات تقلبی ریاست جمهوری با حکم خامنه ای به ریاست جمهوری منصوب شد و خامنه ای در نماز جمعه او را از امثال رفسنجانی به خود نزدیکتر دید و هم برای حمایت از منصوب خود به ایرانیان اعلام جنگ داد، حال چه شده است که منصوب در برابر ناصب ایستاده است و او را بی اعتبارتر از پیش کرده است؟ آیا این جنگ، زرگری است یا واقعی؟ و اگر جنگ واقعی است، چرا خامنه ای در برابر احمدی نژاد از خود قدرت نشان نمی دهد؟ تحلیل شما از این وضعیت چیست؟ سئوال دوم اینستکه؛ خبری مبنی بر مذاکره ولایتی و طائب با آمریکایی ها منتشر شده است، آیا ایندو در حال آوردن جام زهر برای خامنه ای هستند؟ برای شنیدن مصاحبه، اینجا را کلیک کنید بنی صدر: این دو پرسش بهم ربط دارند و در پاسخ سعی می کنم به هر دو بپردازم. باید انصاف داد که شدت برخوردها حتی از آنچه در دوره ریاست جمهوری من بود هم شدیدتر است. الان مردم ایران با رژیمی روبرو هستند که در راس آن همه با هم اختلاف دارند و اختلافشان هم شدید است و بصورت برخوردهای مهارنکردنی بروز می کنند، اگر بخواهیم همه این اختلافات را فهرست کنیم طولانی می شود ولی به بعضی از آنها اشاره می کنم. آقای خامنه ای با آقای احمدی نژاد آشکارا در اختلاف است، با آقای هاشمی رفسنجانی در اختلاف است، با مراجع قم در اختلاف است، به مردم ایران هم اعلان جنگ داده و سر جنگش هم ایستاده است و سرکوب ادامه دارد. آقای احمدی نژاد با آقای خامنه ای در اختلاف است، با آقای لاریحانی رئیس مجلس در اختلاف است، با آقای شیخ صادق لاریحانی رئیس قوه قضائیه در اختلاف است، با بعضی از نزدیکانش مانند برادرش و آقای محصولی در اختلاف است، با بسیاری از مراجع قم در اختلاف است و با آقای رفسنجانی نیز کارد و پنیر است. مردم ایران هم که این وضعیت را مشاهده می کنند هیچکدام را نمی خواهند و می خواهند از رژیم خلاص شوند. آقای خامنه ای در ضمن نمی خواهد خانواده لاریجانی که جز شبکه روابط شخصی قدرت خامنه ای هم هستند، قوت بگیرد و این بخاطر این قاعده عمومی قدرت است: "هیچ قدرت مرکزی ای به اینکه در کنارش، مرکز قدرت دیگری بوجود بیاید، تن نمی دهد."، پس بی میل هم نیست که برادران لاریجی تضعیف بشوند. آنطور که اطلاع یافته ام، موافق نیست که علی لاریجانی رئیس جمهوری شود چون می گوید، اولا او مغضوب مردم است و به او رای نمی دهند، ثانیا مدیرت لازم را ندارد. خامنه ای بین دو انتخاب که هر کدام برایش مشکلاتی بوجود می اورند، گیر کرده است: - یک رئیس جمهور منتخب و مطیع که پیدا نمی شود، اگر هم پیدا بشود بلحاظ اینکه امور کشور را تصدی می کند، دیر یا زود با خامنه ای برخورد پیدا می کند. -یک رئیس جمهور بیکفایت و مطیع که زیاد است اما سبب می شود که تحریم انتخابات وسیع تر شود و این رژیم بی اعتبارتر بشود، تازه رئیس جمهور بیکفایت مطیع هم مشکلی بر مشکلات ایشان می افزاید، انزوایش را در داخل و خارج افزایش می دهد. آیا این برخوردها زرگری است؟ چیز قابل پوشاندنی وجود ندارد که ما بگوییم جنگ بدین شدت زرگری است خصوصا اینکه برداشت وسایل ارتباط جمعی در بیرون از کشور از اینکه نگذاشتند احمدی نژاد از زندانها بازدید کند، اینستکه او را کاملا از دولت ـ بمعنای سه قوه ـ کنار گذاشته اند پس در واقع یک برخورد درونی رژیم است و خیلی شدید هم هست. این برخورد شدید از اینجهت که آقای خامنه ای در سفر به خراسان از سران سه قوه خواسته بود که تا انتخابات ریاست جمهوری نزاغ نکنند و 48 ساعت بعد از آن این برخوردها از پرده برون افتاد، بی اعتباری خامنه ای را بیان می کند. اما سوال اینستکه چرا احمدی نژاد این رویه را پیش گرفته است؟ اطلاعی که یافتم اینستکه احمدی نژاد متوجه شده استکه خامنه ای دو شکست سخت(یکی در عرصه داخلی از لحاظ وضعیت اقتصادی و اداره کشور که همه را با خود مخالف کرده است و دیگری در سیاست خارجی از لحاظ انزوای بین المللی و تشدید تحریمها) خورده و انزوایش کامل شده است بنابرین فرصت این را دارد که عرصه را از آن خود بکند. احمدی نژاد با استفاده از این دو شکست، اولا می خواهد بگوید که این شکستها مال آقای خامنه ای است، به او ربطی ندارد و اینرا به انواع و اقسام زبانها می گوید. راجع به اقتصاد می گوید که آقای خامنه ای سیاست اقتصادی را انتخاب می کند، راست هم می گوید، خط و ربط سیاست اقتصادی عمومی را رهبر انتخاب می کند. افزون بر این احمدی نژاد می گوید آنچه را که کرده به دستور خامنه ای کرده است، معنایش اینستکه بر باد دادن منابع ارزی کشور با وجود 550 میلیارد دلار پول نقدی که احمدی نژاد در دوران ریاستش دریافت کرد، به دستور رهبر انجام شده است! اگر آقای خامنه ای از اینکه این بلاها سر اقتصاد ایران می آید، آگاه بوده و حرفی نزده، نشان از بی کفایتی مطلق اوست، اگر هم آگاه بود و خودش دستور داده بوده، پس مقصر اصلی اوست! در قلمروی اتم هم آقای احمدی نژاد پنهان نمی کند که اختیار در دست آقای خامنه ای است و آنچه که می شود به دستور اوست. حال شما می پرسید که چرا خامنه ای ساکت است؟ آنطور که یکی از سخنگوهای پاسداران گفته است، خامنه ای نمی خواهد تجربه بنی صدر تکرار بشود و همین جمله هم فوق العاده گویایی دارد. این رژیم تمام این مدتی که از خرداد 60 می گذرد، شب و روز کارش تولید و پخش دروغ درباره بنی صدر بوده است و نتیجه اش در واقع یک جمله است، همانکه من در خرداد 60 گفتم: "ما می رویم که بمانیم، شما می مانید که بروید!" هر وقت آقای خامنه ای بخواهد منصوب خود را قبل از خرداد آینده رد کند، در واقع کودتای خرداد 60 را در ذهنهای مردم زنده کرده است، یک وجدان همگانی را بیدار کرده استکه طی این سه دهه کوشیدند اولا آن وجدان را از مواد چرکین درباره بنی صدر و دوستان او که جز استقلال، آزادی و رشد ایران نمی خواستند و نمی خواهند و ایستاده اند بر عهدی که با مردم ایران و با این هدف ها بسته اند و اینکه حالا این مواد چرکین شسته خواهند شد و آقای خامنه ای خواهد ماند و یک ملت آگاه و مصمم به تغییر رژیم ولایت مطلقه فقیه و استقرار ولایت جمهور مردم. پس معلوم است چرا خامنه ای نمی خواهد بقول او ماجرای احمدی نژاد، تکرار ماجرای بنی صدر بشود اما خامنه ای بی تفاوت هم نمانده، نگفته است که بگذارید او کارش را بکند. مشکلی که هست و احمدی نژاد را به این کارها وادار کرده، اینست که خامنه ای به شبکه مقامهای مهم زیردستش گفته است که احمدی نژاد را نمدمالی کنید، بترتیبی که وقتی خرداد 92 شد، جنازه اش را در گورستان سیاسی به خاک بسپارند اما احمدی نژاد می گوید که به این صورت نمی خواهم بمیرم! ناگهان دم از حقوق بشر می زند که از زبان احمدی نژاد شنیدن دارد! اما به هر حال سخن حق است، اینکه رییس جمهوری بخواهد زندانها را بازدید کند و اطمینان حاصل کند که حقوق بشر در این زندانها رعایت می شود، نمی شود گفت که کار نادرستی است. البته می شود از او سوال کرد که آیا در خارج از زندان و در داخل ایران مراقب هستی که حقوق انسان رعایت شود؟! خود ریاست جمهوری شما، رعایت حقوق مردم است؟ اما این که او می گوید که می خواهد از زندانها بازدید کند، یک بیان روشنی دارد بر اینکه دستگاه قضایی رژیم، دستگاه سرکوب است و زندانهایش جنایتگاه می باشد بترتیبی که حتی کسی مثل آقای احمدی نژاد هم نباید بداند که در این زندانها چه می گذرد! در این میان، تفسیر شورای نگهبان از قانون اساسی نیز خنده دار است! تفسیر شورای نگهبان اینست که رییس جمهور که بنابر اصل 113 قانون اساسی مجری قانون اساسی است، فقط در قلمروی قوه مجریه، مجری قانون اساسی است! شگفتا! آیا در این اصل آمده که او مجری تنها چند اصل از قانون اساسی است؟ خیر! گفته است که مجری تمام قانون اساسی است! مگر می شود که قانون اساسی را تقسیم کرد و گفت که شما مجری قانون اساسی در این چند اصل هستید، مگر قانونگذار نمی توانست اینرا تصریح کند؟ اینکه شورای نگهبان چگونه این تفسیر را از این قانون درآورده، از شگفتی های روزگار است! به هر حال آنها می گویند چون قوه قضاییه مستقل است، رییس جمهور نمی تواند از زندانها بازدید کند اما زندانها، اداره است، به قوه قضاییه چه ربطی دارد که زندان را اداره کند؟ زندانها بخشی از قوه مجریه است، البته در این مورد هم تفسیر دیگری کرده اند و آنرا از قلمرو وزارت دادگستری خارج کرده اند، خب وزیر دادگستری در این حکومت کارش چیست؟ زندانها را که اداره نمی کند، اداره دستگاه قضایی هم که با رئیس قوه قضاییه است، ایشان چه کاره است؟ هیچکاره! تفسیر قانون اساسی و اینکه زندانها در دست یک قوه سرکوب است، به جامعه ایرانی و بشریت امروز می گوید که طبیعت این رژیم چگونه طبیعتی است. حالا شما ایرانی ها نشستید و پیش خودتان می گویید اینکه من به شما می گویم: "استقامت کنید"، درست است ولی این رژیم اینقدر سرکوبگر است و در زندانهایش جنایت می کند و حتی به همین احمدی نژاد اجازه بازدید از این زندانها را نمی دهد، آنوقت شما به ما می گویی استقامت کن!؟ اولا به شما می گویم که چون استقامت نکردید، وضع اینجور شد، اگر استقامت کرده بودید اینجور نمی شد، حالا هم اگر استقامت نکنید، بدتر از این می شود. دوما، خلاء را همیشه قدرت پر می کند، بطور مثال اگر درست غذا نخوری، خواب و بیداری ات درست نباشد، کار و زندگی ات به قاعده نباشد، تن ضعیف می شود و جای این خلاء(ضعف) را بیماری پر می کند، بیماری هم از اشکال زور=قدرت است. پس شما اگر به همان حقوقی که دارید عمل کنید، در خانه، مدرسه، دانشگاه و محل کار قلمرو این رژیم را کم می کنید، رژیم بتدریج در زمانی که طولانی هم نیست، بی قلمرو می شود و از بین می رود و صاحب کشورتان می شوید. لازم نیست که دائم در خیابانها شعار بدهید که شما را بگیرند. عمل کنید تا ببینید این کار شدنی است یا خیر!؟ اگر جوانی و در دانشگاه و دبیرستان هستی، درست را خوب بخوان، چون اگر درس نخواندی، خلاء ایجاد می شود و زور جای این خلاء را پر می کند یعنی محتاج تر می شوی، وقتی محتاج تر شدی، آنوقت می ترسی. وقتی نسل جوان کارا شد رژیم مجبور می شود فضا را باز کند برای اینکه باید به اینها کار بدهد، ناگزیر اقتصاد باید از این وضعیت بیرون بیاید، ناگزیر مافیاها باید سایه خود را از سر اقتصاد ایران کم کنند. به هرحال، درباره وضعیت رژیم و برخوردهایشان باهم توضیح عرض شد، دو شکست آقای خامنه ای، وضعیت درون رژیم و قاعده تقسیم به دو و حذف یکی از دو، کار رژیم را تلاشی در فلج و بن بست رسانده است. شما مردم ایران از همین قولی که در مجلس گفته شد: "تعطیل بازار خودجوش نبوده و دستوری بوده است"، به این پی ببرید که عمل شما آنقدر در این رژیم اثر دارد که وقتی اینها می خواهند با هم دعوا کنند، سراغ شما می آیند که بازار را تعطیل کنید. چرا این توانایی راخودتان به کار نمی برید؟ این توانایی را به کار ببرید و خودتان را زودتر خلاص کنید و صاحب کشورتان بشوید. شاد و پیروز باشید. گفتگو با رادیو عصرجدید در 5 آبان 1391 Genre Banisadr 2012-10-26 = بنی صدر 1391