91-04-09=هشداربنی صدر: بعد ازتکرارتجربه لیبی درسوریه،ایران درمعرض تکراراین تجربه قرارمی گیرد by Esteghlal Azadi published on 2012-06-29T20:11:02Z Banisadr 2012-06-29= هشدار بنی صدر: بعد از تکرار تجربه لیبی در سوریه، ایران در معرض تکرار این تجربه قرار می گیرد. عصر جدید: خواستیم بحث امروز در رابطه با وضعیت اقتصادی و تحریمهای جدید نفتی و بانکی در اول ژوئیه باشد. وضعیت را چگونه می بینید؟ نتایج تحریمهای جدید چه خواهد بود؟ بنی صدر: صحبت را از بخشی از سخنان آقای سردار سراج شروع کنیم. ایشان اطلاع مهمی را بروز داده اند و آن اینکه آقای رحیمی معاون اول آقای احمدی نژاد، هئیتی از اقتصاددانان را گرد آورده است و آنها گزارشی از وضعیت فلاکت بار اقتصاد ایران تهیه کرده اند و بنابر به قول آقای سراج قصد این بوده است که به آقای خامنه ای بگویند که اقتصاد ایران از دست رفته و ایشان باید جام زهر را سر بکشد یعنی با غرب سازش کند. آیا آقای خامنه ای محتاج این گزارش بود برای اینکه بداند وضعیت اقتصادی چگونه است؟ هر اقتصادی ضوابط، اندازه ها و معیارهایی دارد که به شما می گویند وضعیت آن اقتصاد چیست، یکی از آنها ثبات ارزش پول و مساله تورم است. آقای خامنه ای نمی بیند که از زمانی که درآمد نفت از زمان شاه وارد بودجه ایران شده است تورم وجود داشته، در سال 1356 تا حدود 25 درصد بالا رفته، در سال اول بعد از پیروزی انقلاب تا 10 درصد پایین آمده است و از آنروز تاکنون تورم افزایش یافته است. مدتی هم خود آقای خامنه ای رئیس جمهور قلابی بوده است، پس می داند که تورم مسئله ای نیست که تازه گی داشته باشد، امر مستمری است، الا اینکه در دوره حکومت آقای احمدی نژاد میزانش بیشتر شده است، پس میزان تورم یک واحد اندازه گیری وضعیت اقتصاد ایران است. اقتصاد ایران یک اقتصاد بیمار بلحاظ مصرف محور بودنش است و این بیماری همواره تشدید شده است. عوامل پیدایش این بیماری کدامها هستند؟ یکی بودجه دولت است، که اندازه دوم است. دولت ایران بودجه ای دارد که سال به سال بر آن به میزان خیلی زیاد افزوده می شود، قدرت خریدی ایجاد می کند که اقتصاد داخلی نمی تواند آنرا جذب کند. باید دروازه ها را باز کنند و الان تمام مرزهای ایران دروازه های ورود رسمی یا قاچاقی کالا شده است. در خبرهای دیروز دیدم که چهار میلیارد میخ از چین وارد شده است! خب آقای خامنه ای نمی بیند که بودجه ها با اقتصاد تولید محور سازگار نیست و ایران بدون تولید، گرفتار صدور نفت و ثروتهای دیگر و ورود کالا و خدمات دیگر گشته است؟ میزان افزایش بودجه، میزان افزایش نقدینه، میزان افزایش اعتبارات بانکی، میزان افزایش ورشکستگی ها، میزان افزایش بیکاری، میزان رانت، میزان افزایش چکهای برگشتی همه می گویند که وضعیت اقتصادی چگونه است و بین این واحدهای اندازه گیری اهمیت میزان تورم، میزان بیکاری، میزان بالارفتن اندازه رانت نسبت به تولید ملی و میزان افزایش بودجه دولت و نسبت آن به تولید ناخالص ملی بیشتر است و همه اینها نشان می دهد که ایران تولید ندارد، یک قلم، بودجه دولت اکنون از تولید ناخالص ملی فزونتر است. آیا اینها اموری است که اقتصاددان لازم داشته که به آقای خامنه ای گزارش بدهد؟ نه. آقای خامنه ای می توانسته اینها را ببیند. فقر فزاینده مردم را نمی بیند؟ اگر هیچکدام از اینها را ایشان نمی بیند و محتاج گزارش بوده، بپرسید پس این ولایت مطلقه ایشان چیست؟ آدمی که از هیچی اطلاع ندارد و بر همه چیز ولایت مطلقه دارد، در واقع اقتصاد ایران این واقعیت را گزارش می کند. وطن ما یک رژیم استبدادی با صاحب اختیار مطلق دارد که بنابر گفته آقای سراج او از وضعیت اقتصاد کشور آگاه نیست و برای اینکه او را به سازش راضی کنند، گزارش تهیه می کنند که اقتصاد ایران از دست رفته است! حال ببینیم با این وضعیت تحریم ها چه اثری دارد؟ چندین بار در مدتی که آقای احمدی نژاد رئیس جمهور تشریف دارند( البته قلابی) هشدار داده شده است، هم در داخل توسط اقتصاد دانان که بعضی از آنها نیز از دانشگاه رانده و بعضی ها هم دستگیر شده اند و هم در خارج خود من مرتب این را هشدار داده ام که این سیاست اقتصادی که شما اجرا می کنید در واقع یعنی خلع سلاح اقتصادی ایران در برابر تجاوز اقتصادی انیران(قدرت های خارجی). مسئله این نیست که آقای احمدی نژاد هفتصد میلیارد درآمد نفت را بر باد داده است، بر باد نداده! دیدم در ایران گفته اند که باید به ایشان بابت برباد دادن این ثروت هنگفت جایزه داد، بر باد نداده بلکه، همه این ثروت را خرج نابودی اقتصاد ایران کرده است. بلایی سر اقتصاد ایران آورده است که مگو و مپرس! آقای خامنه ای نمی داند که قیمت دلار 2000 تومان است؟ وقتی که انقلاب شد دلار 10 تومان بوده است، گمان نکنید که 200 برابر شده است، این صوری و ظاهری است واقعیت خیلی بدتر از این است! چطور؟ دلار زمان انقلاب 10 تومان بود، از آن روز تا به امروز، از ارزش قدرت خرید دلار 2.5 بلکه 3 برابر کمتر شده است، یعنی قیمت دلار 500 تا 600 برابر شده است! این یک رقم روشنی است و به شما می گوید چه بلایی بر سر اقتصاد ایران آمده است! وقتی آقای هاشمی رفسنجانی می خواست رئیس جمهور شود، دلار 100 تومان بود، گفته بود که قیمت دلار را به 60 تومان کاهش خواهم داد، اگر مردم به من رای بدهند و هنگامی که تشریف بردند، دلار 900 تومان شده بود! اکنون به قیمت واقعی هر دلار زمان اول انقلاب 5000 تا 6000 تومان قیمت دارد و این واقعیت اقتصاد ایران است. حال در چنین وضعیتی که احمدی نژاد ارزها را نیز به باد داده، هند در ازای خرید نفت روپیه پرداخت می کند و می گوید آنرا هم بیا از خودم جنس بخر، چین می گوید خرج رسیدن نفت به بنادر من را خودت باید پرداخت کنی، کره جنوبی خرید نفت را از ایران متوقف می کند و پول نفت خریداری شده از قبل را نیز پرداخت نمی کند، ما در آستانه ورود به مرحله عملی تحریم نفت و بانک مرکزی هستیم. بنابر اطلاعی که خود رژیم منتشر کرده است 30 درصد از فروش نفت کاهش یافته است ولی بنابر اطلاعات واقعی یک و نیم میلیون بشکه از فروش نفت کم شده است و با تحریم ها ادامه پیدا خواهد کرد و ایران حداکثر بتواند روزانه 1.2 میلیون بشکه نفت بفروشد، معنای کاهش فروش 1.5 میلیون بشکه نفت اینستکه 46 میلیارد دلار در سال بر کسر بودجه رژیم افزوده خواهد شد. هر گاه رژیم بخواهد این بودجه را تجدید کند و این کسری ها را از آن خارج کند، چیزی به اسم بودجه باقی نمی ماند، بدهی های عظیم به بانک مرکزی هم به جای خود باقی است، توجه داشته باشیم که در دوره آقای احمدی نژاد بدهی های دولت به بانک مرکزی به حداکثر رسیده است پس اثر اول تحریم نفتی این است که حکومت نمی تواند بودجه خود را اجراء کند مگر با چاپ اسکناس بدون پشتوانه و یا وام گرفتن از سیستم بانکی که معنای آن نیز رساندن تورم به حالت انفجار است، چرا؟ برای اینکه وقتی شما درآمد نفت را نداشته باشی، نمی توانید آنگونه که تا به حال وارد می کردید وارد کنید، خود به خود کالاها کمیاب می شوند و نرخ آنها افزایش می یابد و باید بر این بودجه ای را اضافه کنیم که پولش ندارد، باید هم خرج بکند چون قبلا تصویب شده است و چاره ای ندارد بجزء اینکه دلارهای مختصری را که بدست می آورد(از فروش 1.2 میلیون بشکه نفت در روز) را به قیمت بالا به مردم بفروشد(تازه اگر به بانک مرکزی، دلار بابت فروش نفت بدهند و بتواند در بازارهای داخلی بفروشد) پس احتمال اینکه بهای دلار بالاتر برود، هست. این آقایان برای تامین بودجه خود چاره ای جز بازی با بالا و پائین کردن عرضه دلار در بازار و خو دادن مردم به قیمتی بالاتر از قبل ندارند و در واقع این رژیم با فروش دلار گران با برداشت زیاد از درآمد ناچیزی که مردم کسب می کنند، مقداری از کسر بودجه اش را تأمین میکند. این تمام مسأله نیست! وقتی تحریمها شد و نفت را نتوانستید بفروشید یک راهکار دارید و آن این است که نفت را ببرید در دریا حراج بکنید، همین کاری که این رژیم بنا دارد بکند. الان من به مردم ایران هشدار میدهم، این وضعیت را اگر شما مردم ایران جدی گرفته بودید بوجود نمیآید، حالا هم اگر باز دست روی دست بگذارید و نقش تماشاچی را بازی کنید همین امر واقع خواهد شد، آقای صدام هم این کار را می کرد، هستی شما را به دریاها میبرند و به حراج میگذارند. در همین زمان که اینها این کار را میکنند آن خورد و برد ثروتهای شما در خلیج فارس توسط همسایه های ایران ادامه پیدا خواهد کرد، گرانی و بیکاری افزایش و زندگی شما سخت تر خواهد شد. گفتیم که غرب میگوید که نوبت من است که زمان بخرم، قبلاً میگفتند که چرخ زمان به سود رژیم ایران است و ایران دارد به تولید بمب اتمی نزدیک میشود و حالا شما مردم ایران متوجه میشوید که آن هشدارها به جا بود که اتم بهانه است، هم برای رژیم بهانه بود که به بحران برای ادامه حیاتش احتیاج داشت و هم برای غرب بهانه بود برای اینکه وضعیت را چنان پیش ببرد که سلطه اش را بر خاورمیانه کامل بکند. در مسکو بنا بر اطلاعات جدید (سابق میگفتند که توافقهایی شده و قرار شده با غنی سازی تا ۵ درصد توافق بکنند و از آن بیشتر را ایران کنار بگذارد) معلوم شده که طرف ایران قبول کرده استکه غنی سازی 20 درصد را نکند و آن مقداری را هم که غنی کرده تحویل بدهد، طرف آمریکایی گفته است که حرف، همان حرف روز اول است و بساط اتم را باید تعطیل کنید. حالا که کار به دست غرب افتاده، برای ایران هیچ تضمینی وجود ندارد که اگر ایران اتم را تعطیل بکند، آنها بیایند و بگویند که ما تمام این تحریمها را برمی داریم. وقتی رژیمی مناسبترین موقعیتها را از دست داد و فرصتها را سوزاند و زمان را از اختیار بدر برد و در اختیار طرف مقابل گذاشت آن وقت دیگر اختیار دست او نیست. همه بهای این وضعیت را شما مردم ایران می پردازید، هیچ خیال نکنید که کسی دیگری بجای شما خواهد پرداخت. آقایانی که حاکم هستند چون رانتها زیاد میشود بیشتر به جیب میزنند از این وضعیت راضی هم هستند. خانم کلینتون که سابق تهدید به جنگ میکرد، اکنون بیخودی نمیگوید که رژیم می خواهد به ایران حمله بشود بلکه او مشروعیت پیدا کند و مردم پشت سرش بیایند. آنها الان میدانند که به اصطلاح گلوگاه اقتصاد ایران دست آنهاست و این رژیم هم همه کار کرده برای اینکه ضربه اقتصادی آنها کارگر بشود. پس آنچه از اول ژوئیه به بعد خواهیم داشت از لحاظ مسأله پرونده اتمی دست بالا را طرف غرب یعنی آمریکا و متحدانش خواهند داشت و البته اسرائیل را هم از یاد نبریم. از لحاظ وضعیت اقتصادی رژیم مهار اقتصادی ایران را که از دست داده باز هم بیشتر از دست خواهد داد و کارش می شود روزمره زندگی کردن با تورم شدید، بیکاری و آنهایی که بالاتر شمردم و حراج ثروتهای ملی. از نظر سیاست منطقه ای الان مواجهیم با وضعیتی که سوریه پیدا کرده است. اگر این رژیم سیاستی بر مبنای حقوق مردم سوریه داشت، یک موقعیت دیگری پیدا میکرد ولی رژیم خودش را با همتای خودش رژیم بسیار سرکوبگر سوریه هم سرنوشت کرده است، البته در این وضعیت درست کردن تنها نیست، همسایه های عرب هم ذی مدخل هستند، در خبر بود که کماندوهای انگلیسی هم از طریق خاک ترکیه وارد سوریه شدند یعنی همان بساط لیبی هم اکنون در سوریه در حال انجام است، خب ایران در آنجا در چه موقعیتی است؟ هر بلایی بر سر سوریه بیاید از دید آن مردم و مردم دیگر کشورهای منطقه، ایران مسئول و شریک است. علاوه بر اینکه کشور ما در موقعیتی قرار میگیرد که میتواند در معرض تکرار همچین تجربه ای قرار بگیرد. اگر در سوریه با سطح کوچک کشور و مرزهایی که دارد و همسایگی اسرائیل، این کار شدنی است، با کشوری به بزرگی ایران با مرزهایی که دارد چرا ناشدنی باشد؟ وقتی که یک رژیم کاملاً ضعیف شد، بیزاری عمومی از آن هم به حداکثر رسید، راه برای اینکه همان تجربه در ایران انجام بشود، باز می شود، پس این هشدار به مردم ایران بجا است. اینرا عرض کردم و عرض میکنم و عرض خواهم کرد و هشدار دادم و میدهم و خواهم داد، یک ملتی که خود به جنبش برنخیزد برای اینکه سرنوشت خویش را در دست بگیرد در معرض اینستکه سرنوشتش در بیرون مرزها تعیین بشود. مذاکره در مسکو یعنی چه؟ یعنی اینکه قدرتهای خارجی میخواهند ببینند که چه بر سر ایران بیاورند، سر خورد و برد ایران است! هموطنی برای من نوشته که شما مردم را به جنبش میخوانید و حالا فرضاً جنبش کردند بعدش چه خواهد شد؟ جنبش یعنی اینکه شما مردم ایران، حقوقی که بعنوان انسان دارید و حقوقی که بعنوان ملت دارید را به اجرا بگذارید، اگر اینجور جنبش کردید و عملا خود صاحب حقوق خویش شدید، از پیش تضمین است که این رژیم جای خودش را به یک دولت حقوقمدار میدهد. آیا شما را به خشونت خواندم؟ نه، شما را به حقوقمندی خواندم، شما را خواندم به اینکه شهروند بشوید و خود را صاحب حق حاکمیت بدانید و این حق حاکمیت را اعمال کنید و در زندگانی خودتان بکار ببرید، در شهرها، روستاها، کارخانه ها و ادارات. به این ترتیب اگر عمل بکنید از این رژیم خلع ید میشود و تحول سالمی انجام می گیرد، اگر در انقلاب ۵۷ هم همین روش را بکار برده بودید استبداد بعد از انقلاب نداشتید. بعدش هم وقتی نخستین انتخاب ریاست جمهوری شد باز روی این حقوق خودتان ایستاده بودید و عمل میکردید کودتا ممکن نمیشد، راه حل این است. در فرصتهای دیگر، باز درباره این راه حل صحبت خواهیم کرد. چون قرارمان بر این است که در این گفتگوها بیش از نیم ساعت صحبت نشود، به این اندازه بسنده میکنیم. باز هم هشدار میدهم که این رژیم فرصتهای زیادی را در طول این ۳۰ سال سوزاند، بزرگترین فرصت انقلاب ایران بود که سوزاند و انقلاب بازیافت اسلام به مثابه استقلال و آزادی بود را سوزاند و اسلام را به یک بیان قدرت خشن بدل کرد و در دنیا اسلام ستیزی را باب کرد، فرصتهای لازم برای رشد اقتصادی را سوزاند، هر بار هم گفت که از این محاصره ها سود بردیم و خودمان به کار پرداختیم، در تلویزیونش چیزهایی را هم نمایش میدهد که به درد بچه بازی دادن می خورند. شما ملتی عاقل و بالغ و با طولانی ترین تاریخ هستید و از ملتهایی هستید که در دنیای امروز با این سابقه تاریخی کم شمارند، وجدان تارخی تان را بیدار کنید، وجدان ملی تان را بیدار کنید، وجدان اخلاقی تان را بیدار کنید، بگذارید این وجدان به شما نهیب بزند و شما را از بیتفاوتی و کارپذیری به دربیاورد، فعال و خلاق بشوید و مسئول خود و کشورتان بشوید. برخیزید و تردید نکنید که پیروزی با شما است. شاد و پیروز باشید Genre Abolhassan Banisadr 1391-04-09 = ابوالحس