91-01-04=آقای بنی صدر، آیا این استبداد می تواند سیاست اقتصادی خود را تغییر بدهد؟ by Esteghlal Azadi published on 2012-06-18T10:23:34Z Banisadr 2012-03-23=آقای بنی صدر آیا این دولت استبدادی میتواند سیاست اقتصادی را از مصرف محوری به تولید محوری تغییر بدهد؟....در گفتگو با رادیو عصر جدید عصر جدید: همانطور که قبلا قرار داشتیم صحبت امروز را به مسائل اقتصادی اختصاص می دهیم. با توجه به وضعیت گرانی، فساد اقتصادی و تحریم ها، لطفا وضعیت اقتصاد امروز را توضیح بدهید. بنی صدر: مردم ایران از اینکه زندگی روز بروز گرانتر می شود، نگرانند. آیا از خود می پرسند که گرانی با بودجه دولت، سیاست بانکی و اعتباری کشور، واردات و صادرات، طبیعت رژیم (دیکتاتوری باشد یا نباشد) و میزان خارجی شدن دولت بلحاظ بودجه ارتباط دارد یا نه؟ اگر اینها را از خود نپرسند مثل بیماری می شوند که سر درد دارد و دائم داد می زند و بخود هم نمی گوید که این سر درد علامت است، لابد یک بیماری در تن هست که علامتش این سر درد است. باید نزد طبیب رفت تا فهمید چه بیماری سبب این سر درد شده است و در تن چه عواملی با هم جمع شده اند که یکی از علامتهای این جمع شدن سر درد است. تورم هم مانند سر درد، علامت است، اگر مردم ربطش را با بیکاری، نابسامانی ها و خشونتها در جامعه، طبیعت رژیم، سیاست داخلی و خارجی رژیم، خشونت گستری در داخل، بحران سازی در خارج، تهدید به جنگ و تحریم، بودجه، سیاست صادرات و واردات و ....... ندانند، طبیعتا نمی دانند چه باید کرد. بر فرض هم که به آنها بگوییم که مداوای این بیماری بسیار پیچیده، این تدابیر هستند، در نمی یابند. یک دلیل از بین رفتن رژیم شاه، تورم بود که شدتش به این اندازه اصلا نبود. بعد از انقلاب هم کوششهای دوره اول یعنی بهار انقلاب ایران برای اینکه اقتصاد ایران تولیدمحور بشود و قیمتها تثبیت بگردد ابتدا با حکومت آقای رجایی و در نهایت با کودتای خرداد 60 عملا متوقف شد و دوباره همان اقتصاد مصرف محور بازسازی شد و تورم پیوسته ادامه داشته است، دلار در زمان شاه 7 تومان بود و اول انقلاب 10 تومان و اکنون بالغ بر 2000 تومان شده است، یعنی 200 برابر شده است، مردم باید از خود بپرسند، چطور است که تورم در طول عمر این رژیم همینطور ادامه یافته است و افزایش پیدا کرده است؟ پس عوامل دیگری هم هست که باعث شده است زندگی مردم روز به روز بلحاظ تورم و بیکاری سخت تر بشود و امروز تا آنجا که ممکن شد به شناسایی عوامل داخلی و خارجی این مسئله می پردازم. عوامل داخلی: یک وقت هست که جامعه ای تولید صنعتی، تولید کشاورزی دارد، خدمات دارد مثلا معلمان، پزشکان، هنرمندان و ..... که آنچه که تولید می کنند، خدمتی است که دیگری آنرا تقاضا می کند. وقتی قرار بر مبادله فراورده ها یا تولیدات صنعتی و کشاورزی و خدمات با یکدیگر بشود، گاهی مبادله مستقیم انجام می گیرد، مثل سابق که در اقتصاد روستایی پول یا نقش زیادی نداشت، گاه اصلا نقش نداشت مثلا وقتی به پزشک مراجعه می کردند، بجای حق العلاج مرغ می دادند، در اینصورت کالاها و خدمات مبادله می شوند و کار پول آسان کردن این مبادله است، به اندازه ای که این مبادله لازم دارد، باید پول در جریان باشد، اگر کمتر باشد، ارزش پول بیشتر می شود و اگر بیشتر از اندازه باشد تورم بوجود می آورد. اما زمانی مساله اینستکه مراکزی مستقل از اینکه کالاها در بازار باید باهم مبادله بشوند و برای آسان کردن مبادله پول بکار می رود، مستقل از این تولید، پول ایجاد می کنند. به چه ترتیب؟ به این ترتیب که عرض می کنم، دولتی در ایران داریم که بودجه ای که به مجلس برده است، 550 هزار میلیارد تومان است. بر چه اساسی این بودجه را تنظیم کرده است؟ براساس هزینه های خودش. وقتی این پول خرج می شود، قدرت خریدی است که وارد بازار می شود و این قدرت خرید حاصل مبادله کالا نیست، بیرون از این مبادله کالا و خارج از قلمرو اقتصاد، دولت ایجاد کرده است. بر این اضافه کنید دستگاه بانکی ایران و دستگاه بانکی غیر رسمی که نزول خواران و صراف ها و ... هستند و از مقررات نظام بانکی پیروی نمی کنند، باصطلاح جریان پولی در بازار وجود دارد که آن هم به نوبه خودش قدرت خرید ایجاد می کند که قبلا معادل بود با قدرت خریدی که نظام بانکی رسمی ایران ایجاد می کرد، حالا شاید بیشتر شده باشد، در حال حاضر رقم دقیقی ندارم. مسئله ما این است که قدرت خریدی که ایجاد می شود حاصل فعالیت اقتصادی است و یا بیرون از آن بوجود می آید؟ پاسخ این است که این قدرت خرید بیرون فعالیت اقتصادی بوجود می آید. آیا این پول برداشت از تولید ملی بوده است؟ خیر، چون آنچه که رژیم بعنوان مالیات مستقیم و غیر مستقیم می گیرد، بر فرض اینکه واقعا دریافت کند، به اندازه یارانه ای که می دهد نیست، برفرض که این دو(مالیات ها و یارانه) برابر باشند، همدیگر را خنثی می کنند و از تولید داخلی برداشت نمی کند. پس این بودجه از کجا می آید؟ قسمتی از بودجه از فروش نفت در داخل و در خارج می آید، بخشی از بودجه از فروش بهای نفت در داخل یعنی فروش ارز تامین می شود، پس وقتی ارز گران می شود در واقع دولت با فروش گرانتر ارز در آمد پیدا می کند. منبع سوم تامین بودجه هم قرضه ای است که از نظام بانکی می گیرد. موسسات دولتی هم در این بودجه لحاظ شده اند که می توان گفت آنها نیز یا خدمت می کنند یا تولید، اما همه آنها بجز دستگاه نفت و گاز کسر بودجه دارند، بنابراین دولت به آنها پول می دهد و چیزی از آنها نمی گیرد. بدین ترتیب منابع بودجه دولت، فروش ثروت کشور به خارج، کسر بودجه بعلاوه فروش بهای ارز در داخل هستند و این امر تورم ایجاد می کند برای اینکه بودجه از تولید نمی آید و تولید اصلا آنرا ایجاب نمی کند! وقتی که این قدرت خرید ایجاد شد، اثر اولش تورم است. اگر دولت بخواهد این تورم را مهار کند باید برای این قدرت خرید، خدمات و کالا عرضه کند، اقتصاد داخلی که تولید ندارد و نمی تواند چبزی عرضه کند، پس باید دروازه ها را به روی واردات باز کند. دروازه ها را که باز کرد، این واردات جانشین تولید داخلی می شوند و در نتیجه بیکاری ایجاد می کند و درآمدهای ارزی کشور را می بلعد و هرچه آن در آمدها بیشتر بشود بودجه و اثر آن در اقتصاد داخلی، یعنی قدرت خریدی که ایجاد می کند و در نتیجه نیاز به واردات به نسبت بیشتری افزایش ایجاد می کند، به این دلیل که هر واحد پول مثلا هر تومان پولی که شما برای خرید به بازار می برید، فروشنده اول که در مقابل آن واحد پول به شما جنسی می دهد باید کالا را از عمده فروش بخرد و جانشینی کالایی بکند که به شما داده است تا برای عرضه به مشتری بعدی کالا داشته باشد. عمده فروش هم باید به نوبه خودش از کارخانه دار کالا را بخرد و جانشین کالایی که به فروشنده داده است بکند، کارخانه دار هم باید به نوبه خود هزینه خرید مواد اولیه و دستمزد کارگر را بدهد تا آن واحد کالا را تولید کند و جایگزین کالای فروخته شده نماید، پس این یک تومانی که شما به بازار می برید چندین دست می چرخد، اینها را با هم جمع می کنند و تقسیم بر دست ها می کنند و نام آنرا ضریب تکاثر می گذارند، مثلا اگر حاصل آن دو شود، قدرت خریدی که بودجه دولت ایجاد می کند در واقع دو برابر 550 هزار میلیارد، یعنی یک ترلیون و صد هزار میلیارد تومان می شود، به این دلیل تورم دائم افزایش پیدا می کند و برای مهار تورم باید دروازه ها را به روی واردات باز کند که باعث صدمه دیدن تولید داخلی می شود. البته تورم تا حدی می تواند مشوق تولید داخلی و سرمایه گذاری داخلی شود به شرطی که بتواند رقابت کند و بموقع کالا را به بازار برساند وگرنه قدرت خرید منتظر نمی ماند و بطرف کالای موجود که همان واردات است می رود. بدین ترتیب اقتصاد تولید محور تبدیل به اقتصاد مصرف محور می شود یعنی تولید جامعه کاهش پیدا می کند و باید از خارج وارد کند تا جانشین تولیدی بکند که خود دیگر تولید نمی کند یا دارد از دست می دهد که عوارض آن بیکاری و بورس بازی است. اگر دولت می تواند از افزایش قیمت ارز استفاده کند به لحاظ اینستکه آن قدرت خریدی که ایجاد می شود واردات هم نمی تواند جذبش کند و بخش مهمی از آن اضافه می آید، این بخش اضافه هم بیکار نمی ماند، یک روز سراغ طلا می رود، روز دیگر سراغ ارز می رود و یکروز هم سراغ زمین می رود و بورس بازی در جامعه افزایش پیدا می کند که مافیاها از آن استفاده می کنند(رانت خواری همین است) و جیب هایشان را پر می کنند، این پول هم به سمت خارج سرازیر می شود، بدین ترتیب کار چنین اقتصادی اینستکه مثل مکنده در آمدها و ثروت های ملت را می مکد و به خارج می دهد. خارج کجاست؟ اقتصاد مسلط. تا اینجا ربط بیکاری را با تورم، مصرف محور شدن اقتصاد، بودجه دولت و اعتبارات بانکی و غیر بانکی بررسی کردیم، حال ببینیم ربطش با اقتصاد خارجی یا اقتصاد مسلط در جهان چیست؟ گفتیم منابع تامین بودجه درآمد نفت و ارز است. ارز یعنی چی؟ یعنی پول خارجی. نفت یعنی چه؟ یعنی فروش به اقتصاد خارجی. اقتصاد مسلطی که نفت را می گیرد مصرف می کند و در ازایش به ما ارز می دهد. پس بودجه دولت که برداشت از تولید داخلی نیست، از فروش نفت و گاز و در نتیجه ارز است. تازه آن کسر بودجه هم که گفتیم سرانجام به ثروت ملی برمی گردد، چون بالاخره آن را هم یک روز باید پرداخت، منبع دیگری برای پرداختش جز همین ثروت ملی نفت و گاز نداریم، پس دولت در بودجه خود به اقتصاد بیگانه وابسته است. آن اقتصاد اگر نفت را نخرد، به ما ارز ندهد، ما بودجه نداریم، بدین جهت است که وقتی می گویند نفت را تحریم می کنیم در واقع مثل این است که به کسی بگویند، اگر شما این کار را نکنید ما به شما سم می خورانیم و درجا می میری! وقتی که قسمتی از دنیا نفت را تحریم کرد، قسمت دیگری از دنیا که تحریم نمی کند می خواهد از فرصت کمال استفاده را بکند، چنانکه می بینید چین نفت را ارزان می خرد و پول نفت را هم می گوید خودم باید اداره کنم. هند نفت می خرد و می گوید بهایش را به روپیه بگیر، از هند هم خرید کن! آنچه را که وارد می کنید چون به همه بازارهای دنیا دسترسی ندارید ناگزیرید که جنس نامرغوب با قیمت بالا بخرید، اینها به نوبه خود قیمتها را بالا می برد. دوم اینکه، اقتصاد داخلی را کاملا تابع اقتصاد مسلط خارجی می کند، اثر تحریم این است! بطوری که آن جریانی که گفتم مکنده است و به خارج می دهد، خیلی سرعت و شدت می گیرد، جامعه فقیرتر می شود، اقتصاد کشور فقیرتر می شود و طبیعت ایران فقیرتر می شود، مانند گسترش بیابانها، فقیرتر شدن منابع نفت و گاز ما به لحاظ برداشت غیرعلمی و صدور منابع نفت و گاز.......... چرا ما باید درگیر همه اینها باشیم؟ واجب بود که ما چنین اقتصادی داشته باشیم؟ نه. چرا داریم؟ به این جهت که یک رژیم استبدادی داریم، رژیم استبدادی تک پایه، چون فقط یک پایه دارد که آقای ولی فقیه است و این رژیم اگر بخواهد برجا بماند باید رابطه اقتصادی دولت و ملت چنین باشد که ملت در اقتصاد بطور کامل وابسته به دولت باشد، همانطور که دولت به اقتصاد بیگانه وابسته است. این دو وابستگی یعنی وابستگی مردم به اقتصاد در مهار استبداد و وابستگی همین استبداد در بودجه خود و فعالیتهای اقتصادی اش به اقتصاد خارجی علت این گرانی، بیکاری، خشونت، گسترش نابسامانیها و آسیبهای اجتماعی و مصرفی شدن اقتصاد کشور را توضیح می دهد. آیا این استبداد می تواند سیاست اقتصادی خود را تغییر بدهد؟ یادتان می آید که در دوره آقای رفسنجانی و همینطور در اوائل دوره آقای احمدی نژاد صحبت از مدل یا الگوی چینی می کردند. آنجا یک رژیم استبدادی است که به اقتصاد کشور امکان رشد داده است، پس ما هم در ایران می توانیم این کار را بکنیم! اما در عمل این کار را نتوانستند بکنند، عکس آن کار را انجام دادند. چرا اینطور شد؟ اقتصاد چین یعنی آن دولت استبدادی چین از لحاظ بودجه متکی به اقتصاد داخلی است، متکی به تولید داخلی است، موقعیتش در جهان هم از این تولید داخلی ناشی می شود و می دانیم که بیشترین ذخایر ارزی دنیا را چین دارد، حتی بودجه دولت آمریکا به مقدار خیلی زیاد به ذخایر ارزی چین وابسته است. خب اگر این رژیم هم می خواست از آن الگو را پیروی کند می باید اقتصاد تولید محور می داشت و از لحاظ بودجه تکیه اش به تولید داخلی می شد و این کار را نتوانست بکند، حکومت آقای هاشمی رفسنجانی مدعی شد که حکومت سازندگی است و دارد همان روش را پیاده می کند، اما آن الگو پیاده نشد و وضعیت همین شد که می بینید. علت اینست که رژیم چین تا دوره ای که مثل همین رژیم ما می خواست تمایلات توتالیترش را در همه قلمروها اعمال کند از نظر اقتصادی نتوانست به جلو بیاید، عقب مانده بود. ناگزیر شد یک تغییر ماهیتی به خود بدهد، بنابراین جامعه از آن ایدئولوژی و آن تمایلات توتالیتر به مقیاس خیلی زیاد رها شد و در واقع جامعه چینی توانست تحولی را به آن رژیم کمونیستی تحمیل بکند که ما الان در یک مرحله از این تحول هستیم و این تحول بدون تردید ادامه پیدا خواهد کرد و طبیعت رژیم را هم تغییر خواهد داد. آیا مردم ایران همان راه و روش مردم چین را در پیش گرفتند؟ متاسفانه نه. برای مهار تمایلاتی که رژیم ولایت مطلقه فقیه اعمال می کرد از درون کوششی به صورت اصلاح طلبی بعمل آمد که بلکه این تمایل را مهار کند و جامعه در فعالیتهای خودش رها شود، اما به لحاظ وابستگی شدید این رژیم از لحاظ بودجه به اقتصاد خارجی یعنی همان نفت و ارز، صاحبان آن تمایل توانستند اصلاح طلبان را حذف بکنند و در عمل معلوم شد که توانایی اصلاح را به آن معنا که ولایت مطلقه فقیه را محدود کند، ندارد. پس این بار این جامعه است که باید وارد عمل بشود و رابطه اقتصادی بین خود و دولت را تغییر بدهد، ملت تولید کننده بشود و دولت، برداشت کننده از تولید بعنوان مالیات بشود و بودجه اش را از این منبع داشته باشد تا ما بتوانیم اقتصاد تولید محور داشته باشیم. در آن صورت باید ساخت بودجه را تغییر دهیم یعنی آن قدرت خرید را محدود کنیم، کم بکنیم تا بشود قدرت خرید را مهار کرد، در نظام بانکی تدابیری بکار ببریم و اعتبارت را به سمت تولید جهت بدهیم، باصطلاح مداری ایجاد کنیم بین دریافت کننده درآمد که درآمدش را به بانک می سپارد و به تولید می رود و از تولید می آید و بعنوان درآمد بین کسانی مثل کارگر، کارکنان و آنهایی که خدمت عرضه می کنند توزیع می شود و دوباره از طریق نظام بانکی به تولید بر می گردد. این مداری است که ما در دوران بهار انقلاب توانستیم تا حدود بسیار زیادی برقرار کنیم و اقتصاد را بطرف یک اقتصاد تولید محور ببریم پس راه حل وجود دارد، اما برای اینکه راه حل ایجاد بشود لازم است که مهار دولت در دست مردم بیفتد. اگر مردم ایران خیال کنند که یک روز آقای خامنه ای سر عقل می آید و خطاب به سپاهی ها که اقتصاد دست آنهاست می گوید همان کاری که در چین کردند شما هم بکنید، نه، این کار نخواهد شد برای اینکه اولا، سرمایه دنبال حداکثر سود می رود، حداکثر سود هم در همین اقتصاد مصرف محور و رانت خواری است، بیخود که نمی گویند 40 درصد تولید ناخالص ملی ایران رانت خواری است، این درآمد باد آورده را که رها نمی کند که بیاید سرمایه گذاری کند که همین سرمایه گذاری خود رابطه را تغییر می دهد و بین تولید کننده و سرمایه گذار رابطه جدیدی برقرار می کند، بین جامعه و دولت رابطه جدیدی برقرار می کند، محتاج امنیتهای قضائی است، محتاج به رسمیت شناختن حقوق انسان و حقوق کار و توزیع درامدها است، یک رشته ایجابات دارد همینطوری نیست که طرف بنشیند و بگوید می خواهم فلان الگو را پیاده کنم، همه این کارها را باید با هم انجام بدهد. این توضیحاتی که عرض کردم و امیدوارم در فرصت دیگری به اقتصاد برگردم توضیحات بیشتری بدهم، می باید شما مردم ایران را قانع کرده باشد که بدون ادامه جنبشی از سوی شما برای اینکه مهار دولت به دست ملت بیافتد، دولت خدمت گزار مردم بشود، ولایت مطلقه از میان بربخیزد، سلطه یک دستگاه نظامی بر اقتصاد کشور از میان بربخیزد، تولید باشد که میزان پول در جریان را تعیین می کند نه بعکس. رابطه هایی که توضیح دادم همه تغییر بکیند، بطوری که تولید داخلی بگوید چه اندازه باید واردات داشته باشیم، ترکیب واردات ما چه باشد؟ تولید داخلی بگوید چه اندازه باید اعتبارات بانکی ایجاد بکنیم، ترکیب این اعتبارات چه باشد؟ تولید داخلی باید به ما بگوید عرض و طول دولت ما چه اندازه باید باشد و بودجه اش چه اندازه باید باشد؟ و همه اینها، یعنی تولید داخلی باید به ما بگوید رابطه ما با اقتصادهای خارجی چگونه باید تنظیم بشود به ترتیبی که در ازای انچه که ما صادر می کنیم معادلش را وارد کنیم نه اینکه گران بهاترین ثروت خود را به چین بدهیم و در ازای آن مثلا مهر و تسبیح چینی دریافت کنیم! نتیجه می شود این وضعیتی که شما مردم ایران دارید. با این توضیحات امیدوارم که در اغاز سال، شما جامعه جوان ایران تا زود است تصمیم می گیرید، برای یک مسئله عمومی، راه حل فردی وجود ندارد. بعضی از شما می توانید از ایران بیرون بیایید که این کار را هم می کنید اما مساله یک جامعه جوان با رفتن چند هزار یا چند ده هزار به خارج کشور حل نمی شود، مسئله اش با تغییر نظام سیاسی - اجتماعی حل می شود. برای این تغییر برخیزید. شاد و پیروز باشید. Genre Abolhassan Banisadr 1391-01-04 = ابوالحس