90-10-15= تیتر جعلی رایو فردا:« حمله آمریکا به طبس مانع از نابودی ارتش ایران شد by Esteghlal Azadi published on 2012-06-24T21:00:13Z Banisadr 90-10-15= توضیح آقای بنی صدر رادیو فردا رفتاری کاملا غیر اخلاقی انجام داده است و عنوان مصاحبه را برخلاف گفته اینجانب جعل کرده است. اینجانب در مصاحبه درست عکس آن عنوان را ذکر کرده ام. و تصریح کردم که عملیات طبس عملیاتی برای «تخریب ارتش ایران» بود. قصد واقعی جلب سوء ظن به ارتش بوده که متاسفانه این نتیجه را هم داد و آن دو تا تحقیق بکلی ارتش را نجات داد و گرنه آقایان می افتادند به جان ارتش و بکلی شیرازه اش را از بین میبردند و خدای ناکرده و در جنگ ایران و عراق ایران از بین میرفت. حال رادیو فردا با وجود جملات فوق اینجانب این جمله را جعل کرده: حمله آمریکا به طبس مانع از نابودی ارتش ایران شد! در جایی دیگر در مصاحبه نیز از قول اینجانب رادیو فردا جعل کرده است که "گفته ام ما طرفدار تقدم استقلال بر آزادی بودیم! "در صورتی که نوار صوتی نیز مشخص است که اینجانب میگویم که در ابتدای انقلاب دو نظریه موجود بود یکی بر مبنای آزادی و استقلال و دیگری بر تقدم آزادی بر استقلال و آقای مهندس بازرگان طرفدار نظریه دوم بود و ما طرفدار نظر استقلال و آزادی بودیم . آقای بنی صدر همچنین به آن رادیو تذکر دادند که بعلت جعل نظرات ایشان از طرف آن رادیو، دیگر به تقاضای آن رادیو برا ی مصاحبه پاسخ مثبت نخواهند داد. رادیو فردا/ در برنامه پیشین شنیدیم که جیمی کارتر، رئیس جمهوری آمریکا، با توجه به ارتباطاتی که با شماری از سران انقلاب در ایران برقرار کرده بود، با اکراه، و ناگزیر به محمدرضاشاه روادید ورود به آمریکا داد. او، و شماری از همفکرانش، امیدوار بودند که با نزدیکی با چهره های انقلابی در ایران، روابط واشینگتن و تهران، بی آن که آسیبی ببیند، این دوران سخت را پشت سر خواهد گذاشت. برای شنیدن مصاحبه اینجا را کلیک نمایید اما آنچه جیمی کارتر، رئیس جمهوری، و بیشتر سران آمریکا نمی دانستند این بود که نیروهای «روحانی» پشت پرده انقلاب از چهره هایی مانند مهندس بازرگان و ابراهیم یزدی بهره گرفته بودند تا خود را تثبیت کنند، و موقعش که رسید، زمام ایران را در دست گیرند. banisadr tabasآنها تضمین های زبیگینو برژینسکی، مشاور امنیت ملی پرزیدنت کارتر به مهدی بازرگان را درباره پرهیز آمریکا از درگیری با جمهوری اسلامی ، هرگز به جد نگرفتند. (محسن رضائی، فرمانده پیشین سپاه پاسداران، و عضو امروز مجمع تشخیص مصلحت نظام جمهوری اسلامی، بعدها با صراحت گفت: " مهندس مهدی بازرگان بزرگترین کلاهی بود که آیت الله خمینی سر آمریکا گذاشت.) زبیگینو برژینسکی، آنچنان که گفتیم در الجزیره با مهندس بازرگان و دکتر یزدی دیدار کرده، به آنان اطمینان داده بود که آمریکا در پی بازگرداندن محمدرضاشاه به قدرت نیست. با ورود شاه به آمریکا، پس از ماه ها سرگردانی او، روحانیون انقلابی، دولت مهدی بازرگان را برانداختند، و هماوا با آیت الله خمینی به پشتیبانی از «دانشجویان پیرو خط امام» که بیش از شصت دیپلمات آمریکایی را گروگان گرفتند و سفارتخانه واشینگتن درتهران را اشغال کردند، برخاستند. از این عده، پنجاه و دو دیپلمات، چهارصد و چهل و چهار روز تمام در اسارت «دانشجویان پیرو خط امام» باقی ماندند، و بقیه بدلیل رنگ پوست یا جنسیتشان آزاد شدند. آمریکا در ایران انقلابی رسماً، «شیطان بزرگ» عنوان گرفته بود. با این حال، روحانیون هوادار آیت الله خمینی می کوشیدند تا جنبه هایی نوعدوستانه از حکومتشان را نیز عرضه کنند. در ضمن یکی از همین تلاش ها برای نشان دادن آنچه روحانیون حاکم بر ایران«رافت اسلامی» می خواندند، حجت الاسلام علی خامنه یی – که سالها بعد در پی درگذشت بنیادگذار انقلاب اسلامی، بی درنگ عنوان آیت اللهی یافت و به رهبری ایران انقلابی رسید- به دیدار «جان لیمبرت»، دیپلمات پارسیگوی دربند «دانشجویان پیرو خط امام» رفت. جان لیمبرت – که همسری ایرانی دارد- تا چندی پیش از مسوولان امور ایران در وزارت خارجه آمریکا بود. حجه الاسلام علی خامنه یی (معاون وقت وزیر دفاع جمهوری اسلامی) در دیدار با جان لیمبرت آمریکایی گروگان «دانشجویان پیرو خط امام» بدینسان، ایران و آمریکا، برای نخستین بار، رویاروی یکدیگر راه کین در پیش گرفتند. گروگان گرفتن پنجاه و دو دیپلمات آمریکایی در تهران، نه تنها به همراهی این دو متحد شرقی و غربی پایان داد که آتش دشمنی میان آنان را برافروخت. آیت الله خمینی، با توصیف این گروگانگیری به عنوان «انقلاب دوم» مهر تایید بر آن زد. سران اصلی این گروگانگیری، حبیب الله بیطرف (یکی از وزیران آینده جمهوری اسلامی در کابینه محمد خاتمی)، محسن میردامادی و ابراهیم اصغرزاده (هر دو از نمایندگان آینده مجلس شورای اسلامی) ، از دانشجویان دانشگاه هایی بودند که در دوران محمدرضاشاه، با الگویی آمریکایی ساخته شده بودند. سخنگوی این گروه گروگانگیر، معصومه ابتکار، که در میان خبرنگاران خارجی به «سیستر مری» یا «خواهر مریم» شهرت داشت، نیز در آمریکا درس خوانده بود. مهندس مهدی بازرگان- نخست وزیر- و ابراهیم یزدی، بازوی راست او در دولت، بر خلاف آنچه آمریکایی ها فکر می کردند، نه تنها نتوانستند از دیپلماتهای آمریکایی در تهران حفاظت کنند که زیر سایه سنگین سوءظن انقلابی های فدایی آیت الله خمینی، به آسانی سر فرو آوردند و ناگزیر از کناره گیری شدند. آمریکایی ها، هر چند خیلی دیر، دریافتند که نیروی اصلی انقلاب ایران در "جای دیگر"ی است. و در آن "جای دیگر"، گفت و گو برای آزادی پنجاه و دو دیپلمات آمریکایی در بند «دانشجویان پیرو خط امام» ثمری ندارد. درست در همین روزهاست که یکی از گروگانگیران، با اشاره به سرنگونی دولت دکتر محمد مصدق- نخست وزیر ایران در سال ۱۳۳۲، به اسیر آمریکایی خود گفت: " شما تمام مملکت ما را گروگان گرفتید!" با معتقدان به چنین استدلالی، گفت و گو بی فایده بود- پرزیدنت جیمی کارتر، درمانده و ناگزیر، فرمان قطع روابط دیپلماتیک واشینگتن با تهران و مسدود ساختن میلیاردها دلار دارایی های ایران در آمریکا را صادر کرد. فرمانی که در سرنوشت گروگان های آمریکایی، در تهران کوچکترین تغییری نداد. رئیس جمهوری آمریکا، جیمی کارتر، باز هم ناگزیر به فکر افتاد تا گروگان های آمریکایی را با عملیاتی نظامی از چنگ اسیر کنندگانشان رهایی دهد. عملیاتی که از آن غالبا با نام «چنگال عقاب» و گاه با نام های«کاسه پلو» و «روشنایی غروب» یاد می شود؛ عملیاتی با شرکت دست کم یک ناو هواپیمابر، هشت هلی کوپتر و یک فروند هواپیمای ویژه حمل و نقل از نوع هرکولس سی ۱۳۰. بیست و چهارم آوریل ۱۹۸۰ برابر با ۱۳۵۹ ،ساعت اندکی مانده به ده و نیم شب بوقت ایران از هشت هلی کوپتری که از روی ناو هواپیمابر«نیمیتس» رهسپار صحرای طبس، در جنوب استان خراسان، در استان یزد امروز، شدند. سه فروند از این هلیکوپترها در همان ساعات نخست عملیات دچار مشکل شدند و راه بازگشت در پیش گرفتند. عملیات«چنگال عقاب» از همان آغاز با دشواری روبرو شده بود. این دشواری در منطقه یی در طبس که «صحرای یک» خوانده می شد، به اوج رسید. طوفان شن بیداد می کرد. چشم، چشم را نمی دید. در برخورد هلی کوپترهای فرود آمده در صحرای یک، با هواپیمای هرکولس سی ۱۳۰، به هنگام سوختگیری، هشت آمریکایی در آتش سوختند و خاکستر شدند. «چنگال عقاب»، پیش از فرو رفتن در پیکر طعمه اش، در هم شکسته بود. خبر به تهران رسید. به هواپیماهای آمریکایی بر جای مانده از دوران شاه، و اکنون در ناوگان نیروی هوایی جمهوری اسلامی، فرمان داده شد، «صحرای یک» را بمباران کنند. سالها بعد، «سیستر مری»، سخنگوی «دانشجویان پیرو خط امام»، دکتر معصومه ابتکار- معاون رئیس جمهوری اسلامی در دولت محمد خاتمی- در کتاب خاطراتش، ابوالحسن بنی صدر –نخستین رئیس جمهوری اسلامی- را صریحاً، مسئول صدور فرمان بمباران بقایای هلی کوپترهای آمریکایی در «صحرای یک» در طبس دانست. دکتر بنی صدر- که تا کنون دست کم یک بار از سوء قصد ماموران جمهوری اسلامی به جانش، در تبعید پاریس، به سلامت جسته است- در گفت و گویی که با او داشتم، چنین اتهامی را بی پایه دانسته است. ابوالحسن بنی صدر: "عرض کنم اینها که شما گفتید، حقیقت در آن به اندازه یک دانه ارزن است. برای این که در آن زمان من در هواپیما بودم، از اهواز برمی گشتم به تهران، ستاد ارتش در هوا به من اطلاع داد که هلیکوپترها و دو تا هواپیمای ۳۳۰ در فرودگاه طبس زمین گیر شده اند. همچنین گفتند که از بالا معلوم است که عده یی از سربازان آمریکایی هم کشته شده اند و آنجا افتاده اند. من گفتم به هواپیما که برود بالای آن منطقه تا خودم جریان را ببینم. خلبان گفت که چون از منطقه بازدید محلی نشده است ممکن است که سربازی زنده مانده باشد و به طرف هواپیما(ی ما) شلیک کنند. گفتم این خطری است که بالاخره باید قبول کرد. بالاخره اینها متجاوز بوده اند که آمده اند توی خاک ما و رفتم و منطقه را از بالا دیدم. غروب بود که شادمهر- که در آن زمان رئیس ستاد ارتش بود - به من تلفن کرد. گفت که اینها به خاک ما وارد شده اند بدون اینکه ما بتوانیم بفهمیم. چون اینها نقاط کور ما را بلدند. می دانند که از کجاها باید وارد خاکمان بشوند که رادارهای ما نتوانند ردشان را بگیرند. و افزود که اگر شب هنگام بیایند و هلیکوپترهایشان را و ادواتشان را بردارند و ببرند؛ اتهام ما قطعی خواهد شد و اینها پدرجد ارتش را در خواهند آورد و می گویند که شما همدست آمریکایی ها بوده اید. از من اجازه خواست که ملخ هلیکوپترها را با گلوله بزنند که اینها نتوانند از زمین بلند شوند. من هم به او اجازه دادم. در عمل فقط توانستند ملخ یکی از آن هلیکوپترها را مورد اصابت قرار دهند چون شب بود." دکتر بنی صدر با اشاره به این که در این حمله، هیچ آمریکایی کشته نشد، و تنها کشته آن یکی از خبرنگاران روزنامه خود او، «انقلاب اسلامی» بود، ایراد این اتهام را که او با سوء نیت، فرمان بمباران«صحرای یک» در طبس را داده است، سرآغاز پرونده سازی برای پایان دادن به دوران ریاست جمهوری خود می داند. ابوالحسن بنی صدر: "یکی از هموطنان ما هم در این جریان کشته شد. که در عین حال که عضو سپاه بود، نماینده روزنامه انقلاب اسلامی هم بود. روز بعد هم دو هیات معین شد، یکی را آقای خمینی معین کرد، دیگری را هم نیروی هوایی معین. اینها رفتند در محل تحقیق کردند. آن هلیکوپترها سالم و سر جایشان بودند. آنکه ملخش تیر خورده بود هم آنجا بود. یک ورق کاغذ هم نسوخته بود. همه را هم جمع کردند و با خودشان آوردند. عقل هم چیز خوبی است در آدم. اینها فکر می کنند مردم ایران به کلی نادانند. بعد از کودتا هم سانسور دستشان است، هر دروغی را می شود ساخت و گفت، مردم هم باور می کنند. هر کس یک عقل ابتدایی هم داشته باشد، می دانند که اسناد را دست عده ای کماندو نمی دهند که آنها با خودشان به ایران بیاورند و در فرودگاه طبس جا بگذارند. و نظامی ها بروند آنها را گلوله باران کنند که آن اسناد ازبین برود." می گویم: "اما آقای بنی صدر! گفته می شود که شما فرمان بمباران«صحرای یک » را دادید تا دستگاه های پیشرفته یی که آمریکایی ها با خود داشتند، نابود شود و به دست کسی نیفتد." ابوالحسن بنی صدر: "«دستگاه های پیچیده و پیشرفته! » این دیگر جدید است. سابق بر این نمی گفتند. اگر شما تازه شنیده اید، پس معلوم می شود جدید است. اولاً گفتم که هیچ از بین نرفته بود. حالا دستگاه های پیشرفته را می آوردند آنجا چه کار کنند؟ دستگاه پیشرفته را کماندو می آورد با خودش در فرودگاه طبس با آن چه کند؟ باید سلاحی، چیزی پیشرفته باشد که در آنجا به کارش بیاید. و الا حرف منطق صوری شما چرا می زنید؟ در آن شرایط پیشرفته به معنای دستگاهی است که به کار بیاید. دستگاه بی معنی است. کماندو آمده است آنجا که به اعتقاد خودشان گروگان ها را، به اصطلاح خودشان آزاد کنند و با خودشان ببرند." دکتر بنی صدر، نخستین رئیس جمهور اسلامی«عملیات چنگال عقاب» را اصولاً نه برای نجات گروگان های آمریکایی در بند «دانشجویان پیرو خط امام»، که عملیاتی برای «تخریب ارتش ایران» می داند. ابوالحسن بنی صدر: "از دید من این قصد واقعی شان نبوده است. قصد واقعی شان جلب سوء ظن به ارتش بوده است، که متاسفانه همین نتیجه را هم داد. و آن دو تا تحقیق ارتش را نجات داد، و الا به جان ارتش می افتادند این آقایان و به کلی شیرازه اش را از بین می بردند و خدای نکرده در جنگ ایران و عراق، ایران از بین می رفت." می گویم: "آقای بنی صدر، از بالا دیدید ، خوب بعد هم فرود آمدید. رئیس جمهوری اسلامی بودید... بالاخره فهمیدید ماجرا چه بود؟ چون خیلی ها می گویند و می گفتند که «گروگان ها در تهران اند، طبس کجا....؟ تهران کجا؟ » و با این استدلال معتقدند که این عملیات برای یاری آمریکا به مجاهدین افغان در جنگشان با ارتش سرخ شوروری در افغانستان بوده، و در نتیجه عملیات نابودی هلیکوپترهای آمریکایی، کار روسها بوده. جمع بندی شما از این ماجری چیست؟" ابوالحسن بنی صدر: "یک فرودگاه کوچک متروکه ای بوده که این هواپیماها آنجا نشسته اند ، بهم برخورده بودند و آتش گرفته بود. هشت یا شاید ده نفر از آنها کشته شده بودند. و آنها دیده بودند که چاره ای ندارند به جز اینکه بازگردند. بنابر این بازگشته بودند." به دکتر بنی صدر می گویم: اندکی بازگردیم به عقب.... مهندس بازرگان نخست وزیر با زبیگینوبرژینسکی- مشاور امنیت ملی کاخ سفید در دوران ریاست جمهوری جیمی کارتر- دیدار کرد و هر دو دست یک دیگر را به گرمی فشردند . اما همین دیدار، پایه های دولت را لرزاند. در حالی که ایران و آمریکا دوشادوش، در شاهراه مهر همراه بودند. با این دیدار موافق بودید، آقای بنی صدر؟ ابوالحسن بنی صدر: "نظر من نسبت به سیاست آمریکا یک نظر منفی بود. به لحاظ نقش آمریکا در کودتای ۲۸ مرداد و همچنین حمایت آن قدرت از رژیم پهلوی. در انقلاب دو نظر اساسی وجود داشت، یکی نظر استقلال و آزادی بود و دیگری نظر تقدم آزادی بر استقلال بود. آقای مهندس بازرگان جانبدار این نظر دوم بود. و ما طرفدار تقدم استقلال بر آزادی بودیم و یکبار هم ایشان از من خواست با هم در همین نوفل لوشاتو بحث کردیم در باب اینکه چرا آزادی از استقلال جدایی ناپذیر است؟ و البته او منطق مرا پذیرفت. این دید منفی به همین اندازه محدود می شد که قدرت خارجی حق مداخله در امور داخلی ایران را نداشته باشد. اما دشمنی در کار نبود." می پرسم: "خود شما آقای بنی صدر، هیچ با آمریکایی ها تماسی، ارتباطی، بده - بستانی داشتید؟ پاسخ آقای بنی صدر با اشاره به یک دوست، یعنی خسرو قشقایی از سران ایل قشقایی و هواداران دکتر مصدق در آن زمان.... ابوالحسن بنی صدر: "هنگام ورود به ایران یک هموطنی از من خواست تا با رئیس قسمت سیاسی سفارت آمریکا دیدار کنم. به من گفت که با هم دیدار کنید و سنگ هایتان را با هم وابکنید. گفتم من با آمریکایی ها سنگی ندارم که وابکنم. دیداری هم ندارم انجام بدهم. ما انقلاب کردیم تا آمریکا مداخله ای در امور داخلی ایران نداشته باشد. من بروم با رئیس قسمت سیاسی آمریکا چه بگویم و چه بشنوم." ناگزیر باید پرسید که اگر این نماینده، آمریکایی نبود، و نماینده سفارتخانه کشور دیگری می بود، باز همین واکنش را آقای بنی صدر نشان می داد؟ ابوالحسن بنی صدر: "البته بعدها سفیر روسیه به دیدار من آمد. من به دیدار هیچ مقام خارجی نرفتم. در خارج هم که هستم همین طور است. با هیچ مقام دولتی رسمی دیدار نمی کنم." نخستین رئیس جمهوری اسلامی، تن زدن رجلی سیاسی از دیدار با نماینده یکی از کشورهایی را که ، در هر حال، عضو سازمان ملل متحد است، عجیب و غیر عادی نمی داند... ابولحسن بنی صدر: "نه! این از دید من با اصل استقلال سازگار است، و یک آدم سیاسی، البته من خودم یک رجل سیاسی نیستم، و خود را یک مبارز سیاسی می دانم، یک مبارز سیاسی باید که موافق با استقلال کشورش عمل کند و چون در مقام رسمی نیشت، دیدار او با مقامات دولتی کشورهای خارجی که نماینده حقوق آن کشورها هستند، از دید من عمل نادرستی است." ابوالحسن بنی صدر چنین دیدارهای را در حالی جزو اعمال نادرست و ناشایست می داند که او را، در خود ایران، به داشتن ارتباط پنهان با سی آی اِی (سیا) سازمان مرکزی اطلاعات آمریکا متهم کرده اند. در برنامه آینده خواهیم دید. کارگردان فنی: کیان معنوی Genre Abolhassan Banisadr 1390-10-15 = ابوالحس